جدول جو
جدول جو

معنی پیل سای - جستجوی لغت در جدول جو

پیل سای
در سایه تخت پیلپایش پیلان نکشند پیلسایش. (نظامی)
تصویری از پیل سای
تصویر پیل سای
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پلی فای
تصویر پلی فای
فرانسوی چین گسیخته
فرهنگ لغت هوشیار
جلو امام پیش پا، آنکه در رفتار پیش پایها نزدیک گذارد و پاشنه ها را دور، ستاره ای که بر پای مقدم دو پیکر است. یا پیش پای کسی بر خاستن، بر پا ایستادن برای تعظیم وی: سپیده دم مه من چون زخواب برخیزد به پیش پای رخش آفتاب برخیزد. (تاثیر آنند. لغ)، یا راهی را پیش پای کسی گذاشتن، هدایت کردن ویرا بدان طریق متوجه ساختن او را بدان
فرهنگ لغت هوشیار
دارای فدی چون فیل پیل قدم: گور ساق و شیر زهره یوز تاز و غرم تگ پیل گام و گرگ سینه رنگ تاز و گرگ پوی. (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیل فام
تصویر پیل فام
برنگ پیل پیلگون پیل رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیل بان
تصویر پیل بان
نگخبان فیل، فیل بان
فرهنگ لغت هوشیار
آن مقدار که یک پیل حمل تواند کرد باریک پیل پیلوار، بسیاربسیار: زبهرنام اگرشاه زاولی محمود به پیلوار بشاعرهمی شیانی داد کنون کجاست بیا گو بجود شاه نگر که جود او بصله گنج شایگانی داد. (معزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پول ساز
تصویر پول ساز
آنکه از کار یا هنرش پول بسیار به دست آید، پول سازنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لعل سای
تصویر لعل سای
لالسای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیل بار
تصویر پیل بار
پیلوار، آن مقدار که بر پشت پیل حمل شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پول سازی
تصویر پول سازی
Monetization
دیکشنری فارسی به انگلیسی
монетизация
دیکشنری فارسی به روسی
การเปลี่ยนเป็นเงิน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تحويلٌ إلى النّقد
دیکشنری فارسی به عربی
मुद्रीकरण
دیکشنری فارسی به هندی
অর্থায়ন
دیکشنری فارسی به بنگالی
پای پیل پای فیل، دارای پایی چون پیل: گور جست و گاو پشت و گرگ ساق و کرگ روی ببر گوش و رنگ چشم و شیر دست و پیلپای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیل سم
تصویر پیل سم
((سُ))
سم ستبر و درشت و محکم، اسبی که سم های بزرگ و ستبر دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیل پا
تصویر پیل پا
قدح بزرگ شرابخوری
فرهنگ فارسی معین